Wednesday, March 22, 2006

حکایت ٢٩





+قلبم پوشیده از سبزه و گل شد در شبی رویائی که توراشناختم، رویا و هیجانی پیدا کردم که گونه هایم را به تو بفشارم هیجانی که هرگز احساس نکرده بودم ، با تو بودن قلبم را هرگز نخواهد شکست وهرگز نمیتوانند مرا از تو دور کنند هنگامیکه احساس عشقی پاک و نیرومند دارم ،عشق من برای همیشه در کنارت با اطمینان ایستاده ام ، بهار آمد تا قلب مراکه با وجود غنچه بهاری بود پر طراوت تر و زیباتر کند ، عشق من سال نو را عاشقانه تبریک میگویم و سالی پر از شادی و نشاط را آرزومندم، با همه وجودم عاشقت هستم ....

+ انگاری همین دیروز بود که با چه شور و شوقی داشتیم آماده میشدیم که برویم سفر غافل از اینکه دست سرنوشت سایه جغد شوم را به پرواز در آورده بود و اکنون از آن روز ٢٢ سال میگذرد ٢٢ سالی که هر روزش پر از سئوال های بی جواب برایم باقی ماند .....

+ نوروز را بر همگان تبریک و تهنیت میگویم ..

Sunday, March 12, 2006

حکایت ٢٨




+ می خواهم تصویری باشم که زمانیکه چشم بر هم می نهی ، می بینی ، می خواهم نوازشی باشم که شب و روز کنارت باشم ، می خواهم خیال توباشم ، میخواهم چشمانی باشم که با تعمق به روح و وجود تو مینگرد می خواهم ژرف ترین بوسه تو باشم و پاسخی به تمام آرزوهایت ونیازهایت ،چرا که بیش از انچه که می دانی دوستت دارم و نیازمند آن هستم که هرگز مگذاری که از تو دور شوم و نیازمند آن ام که در ژرفای درون قلبت جای گیرم و تنها می خواهم در کنار تو باشم تا ابد...مونسم عاشقانه دوستت دارم .....

Friday, March 10, 2006

حکایت ٢٧




+برای با تو بودن روحم را با عشق تورنگارنگ کرده ام ولبهایت را ترسیم میکنم و لبهایت را بر روی لبهایم میکشم و دستان مهربانت را حلقه زده و به دور شانه هایم میکشم ،بارانی را که با نرمی بر زلف پریشانت و گونه های زیبایت فرود میآید را با بوسه هایم بَر می چینم ،تو الهام بخش من هستی در میان تمام دروغهای دنیا تو حقیقت هستی، دنیای من زیباترهست فقط در کنار تو مونسم ،حقیقت را رنگ آمیزی میکنم که نشان دهد احساس واقع مرا ، سوگند یاد میکنم هرگز تنهایت نخواهم گذاشت تا لحظهء مرگ ،مونس من عاشقت هستم و عاشقانه دوستت دارم.....

+ چندی هست که همه ما شاهد سریالی که ازتلویزیون پخش میگردد هستیم که در این سریال هنرپیشه زن به عنوان یک ردیاب مواد مخدر نقش آفرینی میکند ،سئوال من اینست آیا این درست که به شخصیت زنان توهین گردد ؟ وآیا درست هست که خانمها را به سگ پلیس تشبیه کرد ؟شاید که خیلی ها به این موضوع توجه نکند و به صحنه های فیلم خندیده وبگذرند، اگر بر عکس این قضیه می شد اجازه اکران نمی دادند اما اکنون ...

Friday, March 03, 2006

حکایت ٢٦



+ اسطوره قلبم هنگامیکه به من لبخند میزنی وهنگامیکه با من صحبت میکنی ،دنیای حقیقی را میبنم که بنا نهاده میشود ، هنگامیکه در کنارم هستی دریای ها و رودخانه ها ژرف تر میشوند تو تنها کسی هستی که بازوانم دوست دارند در آغوش بگیرند و هر زمانی که دستانت رالمس میکنم قدرت پروازرا دراسمان بیکران به من اعطا میکنی ،تو الهام بخش من بوده و هستی و من خوشبختم چونکه عاشق تو هستم و عاشقانه دوستت دارم عشق من ....

Wednesday, March 01, 2006

حکایت ٢٥




+هر آنچه را که در آرزویش بودم و هستم در چشمان تو حس میکنم ،در جستجوی دستانی بودم که بر آن تکیه کنم وآن دستها فقط دستهای تو هست ،حسی پاک درونم دارم وبیشتر و بیشتر تو را احساس میکنم و تنها کاری که میکنم شب و روز به تو فکر کردن است ،هنگامیکه به چشمانت می نگرم ،در اعماق وجودت سفر میکنم ،قلبم فقط برای تومی تپد ،عشق من در کنار تو من خوشبخترین مرد روی دنیا هستم و عاشقانه دوستت دارم ........