Friday, March 03, 2006

حکایت ٢٦



+ اسطوره قلبم هنگامیکه به من لبخند میزنی وهنگامیکه با من صحبت میکنی ،دنیای حقیقی را میبنم که بنا نهاده میشود ، هنگامیکه در کنارم هستی دریای ها و رودخانه ها ژرف تر میشوند تو تنها کسی هستی که بازوانم دوست دارند در آغوش بگیرند و هر زمانی که دستانت رالمس میکنم قدرت پروازرا دراسمان بیکران به من اعطا میکنی ،تو الهام بخش من بوده و هستی و من خوشبختم چونکه عاشق تو هستم و عاشقانه دوستت دارم عشق من ....