Friday, March 10, 2006

حکایت ٢٧




+برای با تو بودن روحم را با عشق تورنگارنگ کرده ام ولبهایت را ترسیم میکنم و لبهایت را بر روی لبهایم میکشم و دستان مهربانت را حلقه زده و به دور شانه هایم میکشم ،بارانی را که با نرمی بر زلف پریشانت و گونه های زیبایت فرود میآید را با بوسه هایم بَر می چینم ،تو الهام بخش من هستی در میان تمام دروغهای دنیا تو حقیقت هستی، دنیای من زیباترهست فقط در کنار تو مونسم ،حقیقت را رنگ آمیزی میکنم که نشان دهد احساس واقع مرا ، سوگند یاد میکنم هرگز تنهایت نخواهم گذاشت تا لحظهء مرگ ،مونس من عاشقت هستم و عاشقانه دوستت دارم.....

+ چندی هست که همه ما شاهد سریالی که ازتلویزیون پخش میگردد هستیم که در این سریال هنرپیشه زن به عنوان یک ردیاب مواد مخدر نقش آفرینی میکند ،سئوال من اینست آیا این درست که به شخصیت زنان توهین گردد ؟ وآیا درست هست که خانمها را به سگ پلیس تشبیه کرد ؟شاید که خیلی ها به این موضوع توجه نکند و به صحنه های فیلم خندیده وبگذرند، اگر بر عکس این قضیه می شد اجازه اکران نمی دادند اما اکنون ...