Sunday, August 19, 2007

حكايت ٥٨




+با تو الفباي عشق را آموختم ، با تو شاديهاي زندگي را لمس كردم و نداي قلب عاشقم را به گوش همه رساندم تو همه گمشدهء زندگيم بودي و همه تار و پودم را شكل داده اي كه هيچگاه گسستني نيست و هر لحظه ء با تو بودن بهترين لحظات زندگيم است ، با تو لبريزم از غزلهاي همه پر رمزو راز اما بي تو واژه اي رو به پايانم حال كه اينچنين شيفته توام باش تا ابد در كنارت آرامش بيابم ... مونسم دوستت دارم ...