Monday, February 27, 2006

حکایت ٢٤




+در تاریکترین شبها همچو فانوسی در کنارت خواهم بود ،با لهائی خواهم بود که در طول پرواز یاری ات کنم و در طوفان های سرکش سرپناهی همیشگی برایت خواهم بودو در برابر سیلابها همچو سدی استوار در بر میگیرمت، جائی که تاریکی حکمفرما بود اکنون روشنائی وجائی که رنج ومحنت حکمفرما بود اکنون شادی و مسرت جایش را فرا گرفته است که این امر میسر نمیشد جزء با وجود مهربون و گرمابخش تو عشق مهربونم ، عشق من با همه وجود دوستت دارم .....